آرشیو خرداد ماه 1396

حرف های عاشقانه من

تابستان

حیات دور از اوز دشـوار بـاشـد             گلی که در اوز نیست خار باشد
بهارش را که نیست لازم به گفتن          از آن خهر و حکار و دل  شکفتن


گرمای خرداد

فصل تابستان است

سایه ای می جویم

سایه ای پر الفت

کوچه ها گرم کلام

خانه ها گرم سخن

دل نوشته غمگین من

خدایا مگر بودن او در کنارم چقدر از جهانت را میگرفت ؟

 

.

.

شاید آرام تر می شدم
فقط و فقط . . .
اگر می فهمیدی ، حرفهایم به همین راحتی که می خوانی نوشته نشده اند


یار دبستانی من

یار دبستانی من، با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی

دل نوشته احساسی رومانتیک من

دیگر همه نقطه ضعفم را فهمیدند
از من که چیزی میخواهند ، جان تو را قسم میخورند …
.
.
این جاده یه من می خواهد و یه تو و یه جفت دست گره خورده به هم ، آن هم از نوع کور !
.
.
روزی چند بار دوستت دارم
یکبار وقتی که هوا بَرَم می دارد ، قدم می زنیم
وقتی که خوابم می آید ، تو می آیی
یکبار وقتی که باران ناز می کند ، دلِ ناودان می شکند و می بارد
وقتی که شب شروع می شود ، تمام می شود
یک بار دیگر هم دوستت دارم !
باقیِ روز را
هنوز را
“افشین صالحی”
.
.
میان هر نفسی که میکشم همهمه ای است از همه پنهان …
اما از تو چه پنهان ؟
میان هر نفسی که میکشم تـــو هستی که میکِشم تو را ، که میکُشی مرا …


nn