سال

حرف های عاشقانه من

چند سالته ؟

– چند سالته؟
+ وقتی سرحالم ١٦سال، وقتی خسته ام ٢٥ سال
– الآن چند سالته؟
+ هزارسال..‏


و تو گفتی دوستت دارم

و تو گفتی دوستت دارم
بقیه اش را نمی دانم!
من سال هاست
که با آن لالایی کوتاهت
به خواب رفته ام …


سال 1398 مبارک

نوروز، نماد جاودانِ نو شدن است
تجدید جوانیِ جهان کهن است
زین ها همه خوب تر که هر نو شدنش
یادآور نام پاک ایرانِ من است
سال نو مبارک

بهار آمده...

بهــــار آمده اما هــوا هــوای تو نیست

مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست

بـــه شوق شــال و کلاه تـــو برف می آمد…

و سال هاست از این کوچه رد پای تو نیست

نسیم با هوس رخت های روی طناب

به رقص آمده و دامن رهای تـو نیست

کنــــار این همه مهمــــان چقـــــدر تنهایـــم!؟

میان این همه ناخوانده،کفش های تو نیست

بــــه دل نگیر اگـــر این روزهـــا کمی دو دلــــم

دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست

به شیشه می خورد انگشت های باران …آه…

شبیه در زدن تــــو…ولـــــی صدای تـــو نیست

تــــو نیستی دل این چتــــر ،  وا نخــــواهد شد

غمی ست باران…وقتی هوا هوای تو نیست…!

سال نو مبارک


رقص او می‌برد مرا با خود پشت دروازه‌های رویایی
او که قلبش همیشه با دریاست، ماهی سرخ تنگ تنهایی

راستی عید فرصت خوبی است، ما که درگیر زندگی هستیم
می‌رویم آخ جان فردا صبح خانه خان عمو و خان دایی

سال تحویل نیمه شب بود و خواهر کوچکم نمی‌خوابید
مادرم خواست تا بخواباند خواهرم را به زور لالایی

عیدی از دست مادر و بابا، شیطنت‌های کودکی‌هایم
مثل هر سال مال من می‌شد نوترین اسکناس صد تایی

کاسه تخمه، کاسه آجیل، بوی شب بو که در هوا جاری است
مادری مهربان که می‌آید باز با سینی پر از چایی

گفت بابا به خنده با مریم: دختر خوشگلم نترشی‌ها
سبزه‌ها را گره بزن شاید گره از بخت خویش بگشایی

لحظه سبز سال تحویل است، من دعا می‌کنم، و می‌دانم
یکی از جمعه‌های خیلی زود آی ای مرد مرد می‌آیی

سال نو عشق نو نمی‌خواهد، تو بیا باز عشق دیرینم
قلب من نیست بعد دیدارت جای هر عشق بی سر و پایی


nn