عاشق

حرف های عاشقانه من

موهایت را بباف

موهایت را بباف
بگذار جهان دوباره آرام بگیرد…


دستت را که می گیرم

دستت را که می گیرم
در من جنگی شروع می شود برای عاشق تر شدن…
عاشق تر ماندن
فقط برای تو …


جان دل..

جان دل
مگر می شود تو باشی
دستانت در دستانم قفل باشد


و تو گفتی دوستت دارم

و تو گفتی دوستت دارم
بقیه اش را نمی دانم!
من سال هاست
که با آن لالایی کوتاهت
به خواب رفته ام …


دیشب خوابت را دیدم

دیشب خوابت را دیدم…
صبح، شمعدانی باغچه‌ مان
گل از گلش شکفته بود…!


تو را دوست دارم

“تو را دوست دارم ”
و این دوست داشتن
حقیقتی است که مرا
به زندگی دلبسته میکند …


از روزی که تو را دیدم

از روزی که تو را دیدم
سطر و ستون
عمودی و افقی
تمام جدول ها
شده اند؛
هشت حرفی!

” دوست دارم”


دوست داشتنت..

دوست داشتنت
همه چیز را
زیباتر کرده است
همه چیز را…
باور کن
من هم زیباتر شده ام
از وقتی که به تو فکر می کنم


روزش مهم نیست..

روزش مهم نیست،
همه چیز به خنده ى اول صبحت بستگى دارد…
کافیست بخندى،
تا تمام روز را در آسمان قدم بزنم
امتحان کن


صدا کن مرا..

صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف درمتن
ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش‌بینی نمی‌کرد
و خاصیت عشق این است…


nn