نو

حرف های عاشقانه من

سال 1398 مبارک

نوروز، نماد جاودانِ نو شدن است
تجدید جوانیِ جهان کهن است
زین ها همه خوب تر که هر نو شدنش
یادآور نام پاک ایرانِ من است
سال نو مبارک

سال نو مبارک


رقص او می‌برد مرا با خود پشت دروازه‌های رویایی
او که قلبش همیشه با دریاست، ماهی سرخ تنگ تنهایی

راستی عید فرصت خوبی است، ما که درگیر زندگی هستیم
می‌رویم آخ جان فردا صبح خانه خان عمو و خان دایی

سال تحویل نیمه شب بود و خواهر کوچکم نمی‌خوابید
مادرم خواست تا بخواباند خواهرم را به زور لالایی

عیدی از دست مادر و بابا، شیطنت‌های کودکی‌هایم
مثل هر سال مال من می‌شد نوترین اسکناس صد تایی

کاسه تخمه، کاسه آجیل، بوی شب بو که در هوا جاری است
مادری مهربان که می‌آید باز با سینی پر از چایی

گفت بابا به خنده با مریم: دختر خوشگلم نترشی‌ها
سبزه‌ها را گره بزن شاید گره از بخت خویش بگشایی

لحظه سبز سال تحویل است، من دعا می‌کنم، و می‌دانم
یکی از جمعه‌های خیلی زود آی ای مرد مرد می‌آیی

سال نو عشق نو نمی‌خواهد، تو بیا باز عشق دیرینم
قلب من نیست بعد دیدارت جای هر عشق بی سر و پایی


nn