به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
- ۹,۵۱۷ بازديد
- ۱ ۰
- ۰ نظر
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
مارا بگذار عشقِ من جای خودت
یعنی که بپوش کفشِ من پایِ خودت
اینطور به جرم آنکه میداری دوست
شاید بزنی شبی تو رگهای خودت
.
.
یکشب سرِ من میانِ بازو نگرفت
یا اینکه سرم برویِ پهلو نگرفت
این چند هزارمین شب بیداریست
اما چه کنیم ...... یارو نگرفت
.
.
امروز دلم حس عزیزی دارد
دیوانه چه ظاهر تمیزی دارد
تو مالِ منی و شهرِ من خواهانت
این شهر چرا مردم هیزی دارد؟
تو می گذری
زمان می گذرد
چه کنم..!؟
با دلی که از تو
توان گذشتنش نیست
نفرین به عشق و عاشقی
نفرین به بخت و سرنوشت
به اون نگاه که عشقتو
تو سرنوشت من نوشت
نفرین به من نفرین به تو
نفرین به عشق من و تو
به ساده بودن منو
به اون دل سیاه تو
به باران فکر می کنم گونه هایم خیس می شوند
به تو فکر میکنم باران می بارد
من جادوگر نیستم
تو اما معجزه ای ...
قرارمان همین بهار
زیر شکوفه های شعر …!
آنجا که واژه ها
برای تو گل می کنند !
آنجا که حرف های زمین افتاده ام
دوباره سبز می شوند
وَ دست های عاشقمان
گره در کارِ سبزه ها می اندازند ؛
قرارمان زیرِ چشم های تو !
آنجا که شعر نم نم شروع می شود