تو

حرف های عاشقانه من

فروردین دارد ...

فروردین دارد تمام می شود

اولین باران بهار را که نبوده ای

خودت را

به اولین شکوفه ی اردیبهشت برسان

می دانی که؛

اردیبهشت بی تو… بهشت نمی شود!

بهار آمده...

بهــــار آمده اما هــوا هــوای تو نیست

مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست

بـــه شوق شــال و کلاه تـــو برف می آمد…

و سال هاست از این کوچه رد پای تو نیست

نسیم با هوس رخت های روی طناب

به رقص آمده و دامن رهای تـو نیست

کنــــار این همه مهمــــان چقـــــدر تنهایـــم!؟

میان این همه ناخوانده،کفش های تو نیست

بــــه دل نگیر اگـــر این روزهـــا کمی دو دلــــم

دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست

به شیشه می خورد انگشت های باران …آه…

شبیه در زدن تــــو…ولـــــی صدای تـــو نیست

تــــو نیستی دل این چتــــر ،  وا نخــــواهد شد

غمی ست باران…وقتی هوا هوای تو نیست…!

با تو ام ای شور...

با توام ای شور ، ای دلشوره شیرین
با توام ای شادی غمگین
با توام ای غم ، غم مبهم
ای نمی دانم …
هر چه هستی باش ، اما کاش …
نه ، جز اینم آرزوئی نیست :
هر چه هستی باش ! ” اما باش! ”


جایی باید باشد..

❤️ جایے باید باشد
غیر از این ڪنج تنهایے
تا آدم گاهے آن‌جا جان بدهد
مثلا آغوش تـــــو
جان می‌دهد براے جان دادن ❤️❤️❤️


مگر می شود...

مگر می‌شود
بوی تو را داشت و
خاطراتت را بوئید و
تو نباشی و اشک نباشد؟

وای
باز آبی پوشیده ای‌؟
چقدر به تو می‌آید این لباس
می‌دانی‌؟
آبی توئی وقتی عاشقی
همین، آبی از تو رنگ می‌گیرد

مهربان
من که پا به پای تو آمده‌ام
فقط نمی‌دانم چرا این بار تنها رفتی‌؟
چقدر گفتم که بیا و نرو؟
چقدر گفتم حالا که می‌روی زود بیا

وقت رفتن یک آن ایستادی
در ازدحام نگاه‌ها، نگاهم کردی
دستی تکان دادی و آرام رفتی
پشت این شعر مردی می‌گرید


دریایی شور انگیز چشمانت...

دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست

                           آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست

در من طلوع آبی آن چشم روشن

                           یاد آور صبح خیال انگیز دریاست

گل کرده باغی از ستاره در نگاهت

                           آن یک چراغانی که در چشم تو برپاست


وقتی کسی تو را عاشقانه...

وقتى کسى تورا عاشقانه دوست دارد
شیوه بیان اسم تو
در صداى او متفاوت است
و تو مى دانى
که نامت …
در لبهاى او ایمن است
بهترینم ولنتاینت مبارک


تا در ره عشق...

تا در ره عشق آشنای تو شدم
با صد غم و درد مبتلای تو شدم

لیلی‌وش من به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تو شدم


تو می گذری...

تو می گذری…من می گذرم
تو از من – من از دل
تو می خندی…من می خندم
تو به من – من به روزگار
تو می گریزی…من می گریزم
تو از عشق – من از خاطره
تو می روی…من می روم
تو از اینجا – من ازاینجا
کاش می فهمیدی از اینجا ……. تا …… اینجا
چقدر فاصله است !



تو را هیچ گاه..

تو را هیچ گاه آرزو نخواهم کرد !
تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که خودت بیایی
نه با آرزوی من …

nn