ﻫﻤﺎن ﯾﻮﺳﻒ ﮐﻪ ﮐﻨﻌﺎﻧﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ
ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻣﯿﺸﻮﻡ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻧﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ
- ۱۰,۰۴۴ بازديد
- ۱۳۴ ۱۴۸
- ۰ نظر
تو که با دیگرانت بود میلی / چرا یادت مرا بشکست خیلی ؟
مگر قصدت پریشانی ما بود / که عشق ما نشد مجنون و لیلی . . . ؟
حال من بی تو خراب است کجایی آقا
نقش من بی تو برآب است کجایی آقا
عمر بیهوده من بی تو چه ارزد تو بگو
زندگی بی تو سراب است کجایی آقا
دل غمگین مرا کی تو عنایت بکنی
منتظر بهر جواب است کجایی آقا
تا که از در برسی رخ بنمایی تو به من
دل من در تب و تاب است کجایی آقا
از غم دوری تو هر نفس ای راحت جان
گریه بی حد و حساب است کجایی آقا
داستان غم هجران تو ای یوسف من
قدر یک کهنه کتاب است کجایی آقا
چه شود گر نظری بر من بیچاره کنی
یک نظر بر تو صواب است کجایی آقا
ای که تو گفتی به اسم من کسی رو نداری دیگه آدم شدی و به من نیازی نداری
من که رفتم خط زدم خط سیاه رو نام تو
مگه تو بویی نبردی از مرام و معرفت رفتی و من و فروختی به غریبه عاقبت
خیزید و خز آرید که هنگام خزانست
باد خنک از جانب خوارزم وزانست
آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزانست
گویی به مثل پیرهن رنگرزانست
دهقان به تعجب سر انگشت گزانست
کاندر چمن و باغ، نه گل ماند و نه گلنار
از وقت دیدار شدم مجنون بیمار تو
از نگاهی دل سر کشم شد تیمار تو
دلم سخت با نگاهی شود رام عشق
نرم شد دل، با نگاهی خام عشق تو
همچو مجنونی آواره در پی لیلای خود
ویرانه کرد دل را این سیل چشمان تو
شناور گشته دل در این دریای روی تو
همچو صیاد غرقه دراین طوفان موی تو