شنبه ۲۹ مهر ۹۶ ۱۰:۰۳

- ۱۱,۶۷۶ بازديد
- ۲۸۴ ۲۹۱
- ۰ نظر
باز ای الهه ی ناز
با دل من بساز
کاین غم جانگداز
برود ز برم
گر دل من نیاسود
از گناه تو بود
بیا تا ز سرِ
گنهت گذرم
باز می کنم دست یاری به سویت دراز
بیا تا غم خود را با راز و نیاز
ز خاطر ببرم
گر نکند تیر خشمت دلم را هدف
به خدا همچو مرغ پر شور و شعف
به سویت بپرم
امشب از آسمان دیدهی تو
روی شعرم ستاره میبارد
در زمستان دشت کاغذها
پنجههایم جرقه میکارد
شعر دیوانهی تبآلودم
شرمگین از شیار خواهشها
پیکرش را دوباره میسوزد
عطش جاودان آتشها