آرشیو آذر ماه 1397

حرف های عاشقانه من

شعر عاشقانه شب یلدا

چه پاییزی، چه احساسی، چجوری میتپه قلبم 

زمستون میرسه از راه و من عاشق تر از قبلم


وقتی تو نیستی...

وقتی تو نیستی همه نیستن...

نه که نیستن!

هستن!

ولی مثل تو نیستن!



پاییز زیبا....

پاییز زیبا و عروس فصل هاست

برگ ریزان درخت و خواب ناز غنچه هاست

خش خش برگ و نسیم باد را بی انتهاست

هرچه خواهی آرزو کن، فصل فصل قصه هاست


شعر عاشقانه پاییزی

پاییز
سرد و بی رحم نیست
فقط
جسارت زمستـان را ندارد
ذره ذره زرد می کند
اندک اندک جان می سِتاند
قطره قطره می گِریاند
پاییـــز سرد نیست
نامـــهربان است
درســت مانند “تو ”


شعر پاییزی

عمر ما عاقبت ای دوست بسر خواهد رسید

باد پاییز ندانی بی خبر خواهد رسید

گل نباشیم اگر گلشن چو خارستان کنیم

بعد ما خار فراوان به ثمر خواهد رسید . . .


راه که میروی....

راه که میروی ، عقب می مانم

نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم

میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم

میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد . . .

تو فقط برای منی !


شبی دارم چراغانی...

شبے دارم چراغانے،

شبے تابیدنے امشب

دلے نیلوفرے دارم،

پرے بالیدنے امشب

مشام شب پر ازبوے خوش محبوبہ هاے شب

شبے شبدر

شبے شب بو

شبے بوییدنے امشب



nn