آب

حرف های عاشقانه من

شادی داشتنت...

شادی داشتنت
شادی بغل کردن سازیست
که درست نمی شناسمش
درست می نوازمش
نت به نت
نفس در نفس

تو از همه جا شروع می شوی
و من هربار بداهه می نوازمت
از هر جای تنت
سبز آبی کبود من
لم بده ، رها کن خودت را
آب شو در آغوشم
مثل عطر یاس فراگیرم شو
بگذار یادت بگیرم


تو را دوست می دارم

تورا من دوست می دارم نه قدر آب دریاها
که روزی خشک می گردند شوند بیچاره ماهیها
تو رامن دوست می دارم نه قدر غنچه و گلها
که روزی پرپر می شوند بر آرد آه از دلها
تو را من دوست می دارم به قدر کهکشان و ماه انجم ها
که جاویدان بماند عشق من تا بودن آنها


nn