برایت

حرف های عاشقانه من

خنده ام میگیرد

خنده ام میگیرد

وقتی پس از مدت ها بی خبری

بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری

میگویی : دلم برایت تنگ است

یا مرا به بازی گرفته ای

یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی

دلتنگی ارزانی خودت 

شعرهایی که برایت می نویسم

شعرهایی که برایت می نویسم
چاپ نمیکنم
نمی فروشم
میگذارم در کوزه…
شرابی شود چند ساله
به وقت دلتنگی
بنوشیشان

از فردا....

ازفردا
بیشتردوستت خواهم داشت
بیشتربه توفکرخواهم کرد
وپرنده های غمگین بیشتری را
ازقفس دلم پرخواهم داد
ازمهربانی ات
بیشتربرای پنجره هاخواهم گفت
درگوش شعمدانی ها
شعرهای بیشتری خواهم خواند
ودوستت دارم های بیشتری را
همراه باقاصدکهای رقصان
برایت خواهم فرستاد


باران که می بارد

باران که می بارد
دلم برایت تنگ تر می شود
راه می افتم
بدون چتر، من بغض می کنم، آسمان گریه


دلم برایت تنگ شده

دلم برایت تنگ شده

تنگ که می‌گویم

نه مثل تنگی پیراهن

دلتنگی من

شبیه حال نهنگی است

که به جای اقیانوس

او را در تنگ ماهی انداخته‌اند

دلم برایت تنگ شده است

این یعنی ریه‌های من،

دم و بازدم نفس‌های تو را کم آورده اند...


nn