و باده ، باده ی ناب
به خنده خنده بنوشیم
جرعه جرعه شراب

- ۱۱,۴۵۰ بازديد
- ۱ ۰
- ۱ نظر
بهــــار آمده اما هــوا هــوای تو نیست
مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست
بـــه شوق شــال و کلاه تـــو برف می آمد…
و سال هاست از این کوچه رد پای تو نیست
نسیم با هوس رخت های روی طناب
به رقص آمده و دامن رهای تـو نیست
کنــــار این همه مهمــــان چقـــــدر تنهایـــم!؟
میان این همه ناخوانده،کفش های تو نیست
بــــه دل نگیر اگـــر این روزهـــا کمی دو دلــــم
دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست
به شیشه می خورد انگشت های باران …آه…
شبیه در زدن تــــو…ولـــــی صدای تـــو نیست
تــــو نیستی دل این چتــــر ، وا نخــــواهد شد
غمی ست باران…وقتی هوا هوای تو نیست…!
بهار یعنی
از پشتِ پنجره صدای گنجشک بیاید
صدای گل فروش های دوره گرد
صدای موسیقی، رقص، آواز…
بهار یعنی
همه ی این ها بیایند وُ
تو نیایی!
تا زنده ای
در برابر کسی که
به خودت علاقه مند کردی
مسئولی!
مسئولی در برابر غم هایش
در برابر اشکهایش
در برابر تنهاییش
اگر روزی فراموش کردی
دنیا به یادت خواهد آورد!
در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟
مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند
مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟
من به آن محتاجم !