فاصله

حرف های عاشقانه من

رو به روی پنجره دیوار که باشد...

رو به روی پنجره دیوار باشد بهتر استبین ما این فاصله “بسیار” باشد بهتر است

من به دنبال کس‍ی بودم که “دلسوزی” کند

همدمم این روزها سیگار باشد بهتر است

من نگفتم آنچه حلاج از تو دید و فاش کرد

سر نوشت “رازداری”، دار باشد بهتر است!

خانه ی بیچاره ای که سرنوشتش زلزله است

از همان روز نخست آوار باشد بهتر است

گاه نفرت حاصلش عشق است، این را درک کن

گاه اگر از تو دلم بیزار باشد بهتر است


با من بگو...

با من بگو که همره من بدپیر می‌شوی
یا آنکه بین راه، ز من سیر می‌شوی؟

ای ماه دوردست من، ای ماهی گریز!
کی در میان برکه به زنجیر می‌شوی؟

چون چکه‌ای ز نور، در آیینه می‌چکی
آن‌گاه مثل آینه تکثیر می‌شوی

رویای صادقی که سرانجام می‌رسی
یک خواب عاشقانه که تعبیر می‌شوی

چین می‌خورد نگاه غم‌انگیز آینه
وقتی ز دست آینه دلگیر می‌شوی

می‌روید از کویر گلویم، گُلی کبود
وقتی شبیه بغض، گلوگیر می‌شوی

دست از فریب و فاصله بردار، خوبِ من
داری برای خوب شدن دیر می‌شوی


کاش میشد؟

کاش میشد بچگی را زنده کرد
کودکی شد،کودکانه گریه کرد
شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود
آن قیامت، که دمی بیش نبود
فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟
کاش میشد ، بچگانه خنده کرد …


nn