منتظر

حرف های عاشقانه من

نه کسی منتظر است...

نه کسی منتظر است

نه کسی چشم به راه

نه خیال گذر از کوچه ی ما دارد ماه

بین عاشق شدن و مرگ

مگر فرقی هست؟ 

 وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از آه

قلبم بی تابانه...

قلبم بی تابانه بهانه ی کسی را میکند که بار سفر بسته و رفته است.
رفته و چقدر زود از یاد برده که
نگاهی بی صبرانه منتظر نگاه های اوست
که چقدر آغوشی تشنه ی بغل های اوست
و این قلب دیوانه ی من باید رنج بکشد و
صبوری کند.
تا از یاد ببرد صاحبش را.
تا عشقی که سراسر وجودش را به لرزه می انداخت را فراموش کند.
و فراموش کند که روزی کسی بود
که برایش زندگی بود.


شعر عاشقانه یه عمر منتظر نشستم


یه عمره منتظر نشستم

دست گرمتو بذار تو دستم

پا به پای میام هرجا که خواستی

من گوهر یک دانه پرستم

چرخ می چرخه و شب نمی مونه

چی میشه فردا کسی چه می دونه؟

nn