کسی

حرف های عاشقانه من

نه کسی منتظر است...

نه کسی منتظر است

نه کسی چشم به راه

نه خیال گذر از کوچه ی ما دارد ماه

بین عاشق شدن و مرگ

مگر فرقی هست؟ 

 وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از آه

اینجا کسی هست...

اینجا کسی هست

از من به من نزدیک تر

می پیچد هرم نفس هایش

در خانه امنم

از عشق به خود آدمی

لبریز تر

درویشی را دیدم...

درویشی را دیدم شتابان می دوید!

گفتم: درویش کجا؟کجا؟

گفت: مراسم عزا.

گفتم: مگر کسی مرده؟؟؟

آهی کشید و گفت: بلی (مهر و فا).


وقتی کسی تو را عاشقانه...

وقتى کسى تورا عاشقانه دوست دارد
شیوه بیان اسم تو
در صداى او متفاوت است
و تو مى دانى
که نامت …
در لبهاى او ایمن است
بهترینم ولنتاینت مبارک


گفته بودم....

گفته بودم
به کسی عشق نخواهم ورزید
آمدی و همه ی فرضیه ها ریخت به هم


دلم انگار یاد کسی افتاد


نه به چاهی ، نه به دام هوسی افتاده

دلم انگار فقط یاد کسی افتاده . . .

ای که گفتی به اسم من کسی رو نداری


ای که تو گفتی به اسم من کسی رو نداری       دیگه آدم شدی و به من نیازی نداری

من که رفتم خط زدم خط سیاه رو نام تو


مگه تو بویی نبردی از مرام و معرفت رفتی و من و فروختی به غریبه عاقبت


nn